نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - شهید مهدی اثنی عشری
بچه ها هم قبول کردن و همه به خانه رفتند تا ناهار بخورند و يک ساعتي ديگر همه سر کوچه جمع بشوند. ساعتي بعد، حدودا 25 نفر سر کوچه جمع بودند و توي جيب هر کدامشان يک چاقو زنجير يا پنجه بُکس يافت مي شد.حتي چند نفرشان که به قول معروف خيلي خر بودند چوب و چماق و دسته بيل و لوله لاستيکي و ميله آهني همراه خود آورده بودند. با اصرار من و چند تا از بچه هاي ديگر آنها که چوب و چماق همراه خود آورده بودند وسايشان را در خانه گذاشتند تا آبرويمان نرود و سپس به طرف مسجد راه افتاديم.
کد خبر: ۴۱۹۲۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۶

من خيلي دلم مي خواست يک جوري بشود که همه بچه هاي کوچه با هم دوست باشند و آن سه چهار تا بچه هم ديگر متلک و فحش نخورند اما نمي دانستم که با چه زباني به بچه هاي کوچه مان حالي کنم که اين کارشان درست نيست و مسخره کردن ديگران کار زشتي است. و ضمنا خيلي هم دلم مي خواست.که بچه هاي ديگر هم به مسجد بيايند و کتاب بگيرند و بخوانند و مثل من لذت ببرند و يک چيزي ياد بگيرند.
کد خبر: ۴۱۸۱۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۱۲

خاطره خودنوشت شهید مهدی اثنی عشری «1»
شهید مهدی اثنی عشری در دفتر خاطرات خود می نویسد: «در کوچه ما که ۲۰ الی ۳۰ تا بچه قد و نيم قد بود فقط سه چهار نفر به مسجد مي رفتند. هر وقت که بچه‌های ديگر آن سه چهار نفر را مي ديدند با شوت و هو و داد و متلک مسخرشان مي کردند و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۱۵۹۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۹/۱۳